رمان سوکوکو _ پارت 10
هوای تو🕯💫✨>>>
#پارت10🍋🟩🌱
~•~•~•10•~•~•~
["ویو دفتر جلسات مافیا°از زبان سوم شخص"]
کریشیما سوتا، مردی با موهای نیمه بلنده بنفش بادمجانی که فرقش را به سمت چپ باز کرده بود و کت شلوار مشکی ای که دکمه های پیراهن سفیدش تا قفسه سـ|||یـ/'نه اش باز بود، حال روبروی رئسای مافیا روی مبل های قرمز یکی از دفتر های مافیا که مخصوص قرار ملاقات های مهم بود نشسته بود و بند بند قراردادی که ناکاهارا چویا نوشته بود را میخواند. پس از خواندن قرار داد گفت:«
*: با همه چیزش موافقم آقایون، بجز بند چهارم !
دازای یک نسخه دیگر از قرارداد که متعلق به طرف دوم بود را از روی میز برداشت و بند چهارم را با دقت خواند که ببیند پسر مو قرمزش چه نوشته...
«تا پایان قرارداد که به مدت شش ماه است، در پورت مافیا مشغول به کارید»
قرارداد از این قرار بود که کریشیما سان و تیم شرکتش با پورت مافیا برای ساخت رباتی که پیشرفت و پسرفت مالی کارخانه ، شرکت و اداره ها را پیش بینی میکند مشغول به کار شوند اما اینکه کریشیما و تیمش در پورت مافیا کارعایشان را انجام دادند کمی نامعقول بود و البته که کریشیما هم با این موضوع موافق نبود...
اما دازای که به چویا اعتماد کامل را داشت گفت:«
+: همینه که هست... اگر طرفین راضین که امضا کنیم...
*: جناب اوسامو من جدا از ریاست شرکتم نماینده تیمم هم هستم... در نتیجه اگر من قبول کنم ممکنه داد اعضا در بیاد...
اینبار چویا پاسخ داد
_: این تصمیم ماست... ایده پروژتون واقعا عالیه و ما حاضریم به شما چند روزی وقت بدیم که با تیمتون هماهنگ کنید...
*: از لطف شما سپاسگذ.. ار _!
و این چویا بود که بار دیگر میان حرف سوتا پرید
_: اما به شرطه ها و شروطِ ها
درصد سود تغییر میکنه... قرار بود ما تجهیزات و سرمایه رو بدیم و شما هم پروژتون رو بسازید هر چقدر هم سود کردیم 30%به نفع ما و 70% به نفع شما... اما الان اوضاع یکم فرق میکنه !
و دازای ادامه داد:«
+: 60%_40%??
*: ظاهرا این آخرین راهه !! قبوله !
♡•♡•♡•♡•♡
اوکی میدونم خیلی کوتاه بود😂 ولی من همیشه طولانی مینویسم و یه اختلالی بین پارتا ایجاد شده بود... پارت 11 خیلی طولانی لود و قابل گذاشتم نبود پس به دو پارت تقسیمش کردم و این شد که این پارت کوتاه در اومد... 😂😂😂
ولی پارت بعد طولانیه. ـ. ✨
[شرط پارت بعد: 40 ریکت🍭💓]
#پارت10🍋🟩🌱
~•~•~•10•~•~•~
["ویو دفتر جلسات مافیا°از زبان سوم شخص"]
کریشیما سوتا، مردی با موهای نیمه بلنده بنفش بادمجانی که فرقش را به سمت چپ باز کرده بود و کت شلوار مشکی ای که دکمه های پیراهن سفیدش تا قفسه سـ|||یـ/'نه اش باز بود، حال روبروی رئسای مافیا روی مبل های قرمز یکی از دفتر های مافیا که مخصوص قرار ملاقات های مهم بود نشسته بود و بند بند قراردادی که ناکاهارا چویا نوشته بود را میخواند. پس از خواندن قرار داد گفت:«
*: با همه چیزش موافقم آقایون، بجز بند چهارم !
دازای یک نسخه دیگر از قرارداد که متعلق به طرف دوم بود را از روی میز برداشت و بند چهارم را با دقت خواند که ببیند پسر مو قرمزش چه نوشته...
«تا پایان قرارداد که به مدت شش ماه است، در پورت مافیا مشغول به کارید»
قرارداد از این قرار بود که کریشیما سان و تیم شرکتش با پورت مافیا برای ساخت رباتی که پیشرفت و پسرفت مالی کارخانه ، شرکت و اداره ها را پیش بینی میکند مشغول به کار شوند اما اینکه کریشیما و تیمش در پورت مافیا کارعایشان را انجام دادند کمی نامعقول بود و البته که کریشیما هم با این موضوع موافق نبود...
اما دازای که به چویا اعتماد کامل را داشت گفت:«
+: همینه که هست... اگر طرفین راضین که امضا کنیم...
*: جناب اوسامو من جدا از ریاست شرکتم نماینده تیمم هم هستم... در نتیجه اگر من قبول کنم ممکنه داد اعضا در بیاد...
اینبار چویا پاسخ داد
_: این تصمیم ماست... ایده پروژتون واقعا عالیه و ما حاضریم به شما چند روزی وقت بدیم که با تیمتون هماهنگ کنید...
*: از لطف شما سپاسگذ.. ار _!
و این چویا بود که بار دیگر میان حرف سوتا پرید
_: اما به شرطه ها و شروطِ ها
درصد سود تغییر میکنه... قرار بود ما تجهیزات و سرمایه رو بدیم و شما هم پروژتون رو بسازید هر چقدر هم سود کردیم 30%به نفع ما و 70% به نفع شما... اما الان اوضاع یکم فرق میکنه !
و دازای ادامه داد:«
+: 60%_40%??
*: ظاهرا این آخرین راهه !! قبوله !
♡•♡•♡•♡•♡
اوکی میدونم خیلی کوتاه بود😂 ولی من همیشه طولانی مینویسم و یه اختلالی بین پارتا ایجاد شده بود... پارت 11 خیلی طولانی لود و قابل گذاشتم نبود پس به دو پارت تقسیمش کردم و این شد که این پارت کوتاه در اومد... 😂😂😂
ولی پارت بعد طولانیه. ـ. ✨
[شرط پارت بعد: 40 ریکت🍭💓]
- ۱۴.۶k
- ۲۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط